ن بخود خیره بمان ن ب گمراهه یقین


یه دل خسته ویک عشق محال

در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد

زندگی درگذرست

خواب باشیم یا خوابزده

ساعت روزگار واسه هیچکس نمیخوابه

حتی...


فرصت خواب بسیارست بعدازین

تا که هستی چشم بگشای و ببین

ن بخود خیره بمان

ن ب گمراهه یقین

تاتوانی بطلب فرصته جاری شدنی

من ب یارت بده تا رخصت ما شدنی




نوشته شده در 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 14:10 توسط h.h| |


Power By: LoxBlog.Com